شناسنامه اش چند سال از خودش بزرگتر بود
اما همچنان درخت ها صدایش می زدند

پارک ها ، اسباب بازی ها ، چرخ و فلک ها
نمی شنید دلش هوای غزل کرده بود

هوای باران

احساس کرد :
سنگرها ،تفنگ ها و رفت...

حالا از شناسنامه اش خیلی بزرگتر شده است !

 

آگاه باشید

دوستانِ خدا نه ترسی دارند ،

و نه غمگین میشوند .



شهادتشهدا