امانمان را بریده بود . تک تیراندازمان را صدا زدم . با دست سنگری را نشانش دادم و گفتم : " اوناهاش ، اونجاس ، بزنش. "
اسلحه اش را برداشت ، از دوربین اسلحه نگاه کرد ، نشانه گرفت . نفسش را حبس کرد. انگشت اشاره را گذاشت روی ماشه ..... اما ، یک دفعه انگشتش را برداشت و اسلحه را پایین آورد.
چند لحظه بعد دوباره نشانه گرفت و شلیک کرد ، گفتم : " چرا دفعه اول نزدی؟ " گفت : " داشت آب میخورد . "